شیب تو با فراز و فراز تو با نشیب
فرزند آدمی به تو اندر به شیب و تیب.
رودکی.
خروشان و جوشان و دل پرنهیب برافراز سر برکشید از نشیب.
فردوسی.
نباید نهادن دل اندر فریب که هست از پس هر فرازی نشیب.
فردوسی.
نشیبهاش چو چنگالهای شیردرشت فرازهاش چو پشت نهنگ ناهموار.
فرخی.
پهن ور دشتی نشیبش توده ریگ روان سهمگین راهی فرازش ریزه سنگ سیاه.
فرخی.
چون کلنگان از هوا آهنگ او سوی نشیب چون پلنگان از نشیب آهنگ او سوی فراز.
منوچهری.
آب کار عدو افتاد ز بالا به نشیب هیچ آبی زنشیبی سوی بالا نشود.
منوچهری.
آب رونده به نشیب از فرازابر شتابنده به سوی سماست.
ناصرخسرو.
می شتابد چو سیل سوی نشیب خلق سوی نشاط و لهو و لباس.
ناصرخسرو.
نشیب و توده وبالا همه خاموش و بی جنبش چو قومی هر یکی مدهوش و درمانده به سودائی.
ناصرخسرو.
که آید پس هر نشیبی فرازی که باشد پس هر فراقی وصالی.
ابوالفرج رونی.
و جمله پشته ها و نشیب و افراز آن ولایت به غله کارند. ( فارسنامه ابن بلخی ص 144 ). در فراز و نشیب آن لختی پوئیدم. ( کلیله و دمنه ).آن عقل که برد نام بالایش
سر چون سر خامه در نشیبش بین.
خاقانی.
خدای از هر نشیب و هر فرازی نپوشیده ست بر من هیچ رازی.
نظامی.
سعدیا از روی تحقیق این سخن نشنیده ای هر نشیبی را فراز و هر فرازی را نشیب.
سعدی.
چو سیل اندرآمد به هول و نهیب فتاد از بلندی به سر در نشیب.
سعدی.
اجل ناگهت بگسلاندرکیب بیشتر بخوانید ...