لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
۱ - ( مصدر ) سرخوش شدن و نشاه یافتن بوسیله استعمال مواد مخدر . ۲ - ( اسم ) سرخوشی و نشاه : باشد کچلی نهان به فرقت چون نشوه که مضمر است در بنگ . ( ایرج میرزا . چا.دکترمحجوب ۲۹ )
دهی است از دهستان حوم. بخش مرکزی شهرستان ساوه در ۳۳ هزار گزی ساوه در جلگ. سردسیری واقع است و آبش از قنات محصولش غلات و سیب زمینی و بن شن و میوه ها شغل اهالی زراعت و گله داری و جاجیم بافی است .
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. مست کردن.
۳. (اسم ) سرخوشی از می، سکر، مستی، اول مستی.
پیشنهاد کاربران
نشوه: گرمای پس از مستی، سرخوشی
گویی جامی دو کشیده شد می
نشوه شده داخل شریان وی
ایرج میرزا
گویی جامی دو کشیده شد می
نشوه شده داخل شریان وی
ایرج میرزا