نشست وخاست افتادن ؛ هم صحبت شدن. ملاقات کردن : بوصادق را نشست و خاست افتاد با قاضی بلخ ابوالعباس. ( تاریخ بیهقی ) .مراوده داشتن ، معاشرت داشتن ، حشرونشر داشتن+ عکس و لینک