رؤسای هفت خانوادهٔ بزرگ پارسی در سال ۵۲۲ پیش از میلاد، با کشتن گئومات مغ که به عنوان بردیا فرزند کوروش بزرگ بر تخت نشسته بود، پادشاهی را به داریوش بزرگ و خاندان هخامنشی بازگرداند.
در جریان نشستی که پس از آن برگزار شد، هوتن ( اتانس ) از نظام دموکراسی دفاع کرد و در نکوهش نظام حکومتی پادشاهی سخن گفت. مگابیز ضمن تأیید انتقادات هوتن به نظام پادشاهی، از نظام اولیگارشی دفاع کرد. اما داریوش از نظام پادشاهی دفاع کرد، و چون نظر چهار نفر دیگر حاضر در جلسه هم موافق با داریوش بود، در نهایت نظام پادشاهی در ایران تداوم یافت.
... [مشاهده متن کامل]
گئومات غاصب بعد از رفتن کمبوجیه به مصر خود را بجای بردیا پسر کوروش معرفی کرده، بر تخت نشست. او بعد از دست انداختن به تاج و تخت، تمام زنان کمبوجیه را نیز در اختیار گرفت، یکی از این زنان فیدمیا، دختر هوتن یکی از تواناترین نجبای ایران بود.
هوتن یک گروه شش نفره ( به احتساب خودش ) از نجبای پارس را که به آن ها اطمینان داشت، در شوش شکل داد و با ورود داریوش از پارس قرار شد که او را نیز در گروه خویش وارد سازند. این هفت تن با هم قسم خوردند که برای دفع غاصب اقدام کنند.
نام این هفت تن از این قراراست:
هفت یار وفادار بر آن شدند که بی درنگ بر غاصب بتازند و پس از ادای فریضه و دعا و نیایش برای پیروزی به طرف قصر شتافتند. بالاخره گئومات در قصر به وسیلهٔ داریوش کشته شد و ماجرای طغیان بردیای دروغین پایان یافت. تا آنجا که از روایت هرودوت بر می آید هم پیمانان ظاهراً مجرد خویشاوندی داریوش را با کوروش، برای انتخاب او به سلطنت کافی ندیدند و حتی این نکته را هم که باید شیوهٔ حکومت عدهٔ قلیل یا حکومت عامه را پذیرفت یا طرز سلطنت استبدادی را ادامه داد، ظاهراً و آنگونه که هرودوت با تأکید و اصرار وقوع مباحثه ای درین باب را خاطر نشان می کند، درخور بحث دیدند.
پنج روز پس از کشته شدن گئومات، همدستان دربارهٔ اقدامات آیندهٔ خویش در شوش به مذاکره نشستند. در آن جلسه نظریاتی اظهارشد. هرودوت می نویسد، بعضی از هموطنانم در امکان وقوع چنین مذاکره ای ابراز تردید کرده اند اما بدون شبهه واقع شده است.
نخستین سخنور هوتن ( اتانس ) بود و زمینهٔ بیانش ترجیح برقراری حکومت دمکراسی در ایران بود او گفت
به نظر من آن زمان گذشت که یک نفر از میان ما همه کاره باشد و خودسرانه فرمانروایی کند. راه و رسم حکومت استبداد نه خوشایند است و نه مایهٔ خیر و صلاح و شما خود بهتر می دانید که فزونی قدرت و غرور چگونه کار کمبوجیه را تباه ساخت و همان وضع و حال هم در دورهٔ گئومات مغ به رأی العین دیدید. چگونه ممکن است این طرز حکومت را با قواعد اخلاق و سیاست تطبیق داد، در همان راه و رسمی که فقط یک نفر مقتدر و مختار باشد، بی هیچ گونه مسئولیت و نظارتی هر جور که دلخواه اوست، رفتار کند؟ حتی صالح ترین افراد وقتی که به چنین پایگاه و مقامی برسند، بعید نیست وجودی کاملاً متفاوت شوند، زیرا چنین کسانی در اوج نفوذ و اقتدار وضع امور را مانند سابق نخواهند دید. پاره ای از نقایص عادی فرمانروایان خودسر ناشی از رشک و حسادت است و بعضی دیگر نتیجهٔ خودبینی و غرور.

در جریان نشستی که پس از آن برگزار شد، هوتن ( اتانس ) از نظام دموکراسی دفاع کرد و در نکوهش نظام حکومتی پادشاهی سخن گفت. مگابیز ضمن تأیید انتقادات هوتن به نظام پادشاهی، از نظام اولیگارشی دفاع کرد. اما داریوش از نظام پادشاهی دفاع کرد، و چون نظر چهار نفر دیگر حاضر در جلسه هم موافق با داریوش بود، در نهایت نظام پادشاهی در ایران تداوم یافت.
... [مشاهده متن کامل]
گئومات غاصب بعد از رفتن کمبوجیه به مصر خود را بجای بردیا پسر کوروش معرفی کرده، بر تخت نشست. او بعد از دست انداختن به تاج و تخت، تمام زنان کمبوجیه را نیز در اختیار گرفت، یکی از این زنان فیدمیا، دختر هوتن یکی از تواناترین نجبای ایران بود.
هوتن یک گروه شش نفره ( به احتساب خودش ) از نجبای پارس را که به آن ها اطمینان داشت، در شوش شکل داد و با ورود داریوش از پارس قرار شد که او را نیز در گروه خویش وارد سازند. این هفت تن با هم قسم خوردند که برای دفع غاصب اقدام کنند.
نام این هفت تن از این قراراست:
هفت یار وفادار بر آن شدند که بی درنگ بر غاصب بتازند و پس از ادای فریضه و دعا و نیایش برای پیروزی به طرف قصر شتافتند. بالاخره گئومات در قصر به وسیلهٔ داریوش کشته شد و ماجرای طغیان بردیای دروغین پایان یافت. تا آنجا که از روایت هرودوت بر می آید هم پیمانان ظاهراً مجرد خویشاوندی داریوش را با کوروش، برای انتخاب او به سلطنت کافی ندیدند و حتی این نکته را هم که باید شیوهٔ حکومت عدهٔ قلیل یا حکومت عامه را پذیرفت یا طرز سلطنت استبدادی را ادامه داد، ظاهراً و آنگونه که هرودوت با تأکید و اصرار وقوع مباحثه ای درین باب را خاطر نشان می کند، درخور بحث دیدند.
پنج روز پس از کشته شدن گئومات، همدستان دربارهٔ اقدامات آیندهٔ خویش در شوش به مذاکره نشستند. در آن جلسه نظریاتی اظهارشد. هرودوت می نویسد، بعضی از هموطنانم در امکان وقوع چنین مذاکره ای ابراز تردید کرده اند اما بدون شبهه واقع شده است.
نخستین سخنور هوتن ( اتانس ) بود و زمینهٔ بیانش ترجیح برقراری حکومت دمکراسی در ایران بود او گفت
به نظر من آن زمان گذشت که یک نفر از میان ما همه کاره باشد و خودسرانه فرمانروایی کند. راه و رسم حکومت استبداد نه خوشایند است و نه مایهٔ خیر و صلاح و شما خود بهتر می دانید که فزونی قدرت و غرور چگونه کار کمبوجیه را تباه ساخت و همان وضع و حال هم در دورهٔ گئومات مغ به رأی العین دیدید. چگونه ممکن است این طرز حکومت را با قواعد اخلاق و سیاست تطبیق داد، در همان راه و رسمی که فقط یک نفر مقتدر و مختار باشد، بی هیچ گونه مسئولیت و نظارتی هر جور که دلخواه اوست، رفتار کند؟ حتی صالح ترین افراد وقتی که به چنین پایگاه و مقامی برسند، بعید نیست وجودی کاملاً متفاوت شوند، زیرا چنین کسانی در اوج نفوذ و اقتدار وضع امور را مانند سابق نخواهند دید. پاره ای از نقایص عادی فرمانروایان خودسر ناشی از رشک و حسادت است و بعضی دیگر نتیجهٔ خودبینی و غرور.
