نشاید

لغت نامه دهخدا

نشاید. [ ن َ ی ِ ] ( ع اِ ) نشائد. ج ِ نشیدة. رجوع به نشیدة و نشائد شود.

فرهنگ فارسی

نشائد . جمع نشیده است .

واژه نامه بختیاریکا

نشا؛ نشاهِه

پیشنهاد کاربران

نشاید به معنای شایسته نیست؛ از فعل شایستن به معنای سزاوار بودن.
مثال:
�چون بسی ابلیس آدم روی هست
پس به هر دستی نشاید داد دست� ( مولانا )
نشاید دربنچاق زمین یعنی بذرافشانی کردن
جز راست نباید گفت
هرراست نشایدگفت
نشاید : سزاوار نیست، شایسته نیست، نباید، ضرورت نیست
دلی که به شور است منوّر
نشایدبه اندک گزندی مکدّر
نشاید به معنی شایسته نبودن
شایسته و پسندیده نیست
شایسته نیس.

شایسته نیست
نباید
به صوت خوش چو حیوان است مایل/ز حیوان کم نشاید بودن ای دل
نشاید یعنی شایسته نیست

بپرس