نشانی شدن. [ ن ِ ش ُ دَ ] ( مص مرکب ) علم شدن. مشهور گشتن. انگشت نما شدن : که پرورده مرغ باشد به کوه نشانی شده در میان گروه.فردوسی.نشانی شد اندر میان مهان نزاید چنو مادر اندر جهان.فردوسی.
( مصدر ) شهره شدن مشار الیه گردیدن علم شدن : نشانی شدست او بروم اندرون که نر اژدها شد بجنگش زبون . ( شا.بخ .۶ ص ۱۴۸۷ )