نشانگر

/neSAngar/

معنی انگلیسی:
distinctive, indicative, expression, expressive, index, reflection, representative, indicator

لغت نامه دهخدا

نشانگر. [ ن ِ گ َ ] ( ص مرکب ) آن که نشان کند. ( آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ). || آن که نشان می سازد. || حافظ و نگهبان مهر و نگین. || ( اِ مرکب ) پرگار. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ فارسی

آن که نشان کند . یا آن که نشان می سازد . یا حافظ و نگهبان .

فرهنگستان زبان و ادب

{index mark, measuring mark, half mark, measuring point, index point} [مهندسی نقشه برداری] نقطه ای واقعی بر روی صحنۀ عکسی یا در فضای شیئی آن که به عنوان نقطۀ مرجع برای اندازه گیری به صورت تکی در بعضی وسایل یا به صورت جفت در تشکیل نقطۀ شناور به کار می رود
{indicator} [علوم مهندسی] وسیله ای که وضعیت مشخص فیزیکی را نشان دهد

مترادف ها

marker (اسم)
نشانه، نشان گذار، نشانگر

فارسی به عربی

علامة

پیشنهاد کاربران

نشانگر به معنی �سازنده نشان� است و نه �نشان دهنده�
نشانگر ( Marker ) : [اصطلاح کازینو]IOU از بازیکنی که در یک کازینو اعتبار کسب می کند.

بپرس