نشاط اور

/neSAtAvar/

مترادف نشاط اور: ( نشاطآور ) سرورانگیز، شادی بخش، شورانگیز، طرب انگیز، فرحناک، مسرت آمیز، مسرت بخش، نشاطافزا، نشاطانگیز

متضاد نشاط اور: ( نشاطآور ) ملال آور

معنی انگلیسی:
jolly

لغت نامه دهخدا

( نشاطآور ) نشاطآور. [ ن َ / ن ِ وَ ] ( نف مرکب ) مروح. ( منتهی الارب ). نشاطافزا. نشاطانگیز.که سرور و شادی بخشد. که موجب انبساط و سرور است.

فرهنگ فارسی

( نشاط آور ) مروح . نشاط افزا . نشاط انگیز . که سرور و شادی بخشد که موجب انبساط و سرور است .

پیشنهاد کاربران

جان افروز. [ اَ ] ( نف مرکب ) جان افروزنده. فروزنده جان. تازه کننده جان. روشن کننده جان. شادکننده :
بهشت جاودان آنروز بینم
که آن رخسار جان افروز بینم.
( ویس و رامین ) .
که بگو ای امیر جان افروز
...
[مشاهده متن کامل]

که شب تیره به بود یا روز.
سنایی.
ز آنکه اقبال خویش را دیدم
با رخ دلگشای جان افروز.
انوری.
جان خاقانی فدای روی جان افروز تست
گرچه خصم اوست جانان یار جانان جان تو.
خاقانی.
هنوز آن مهر بر درج رحم داشت
که جان افروز گوهر گشت پیدا.
خاقانی ( دیوان چ سجادی ص 27 ) .
تا حسن جانفروز تو بینند عاشقان
بردار یکدم از رخ خود این نقابها.
اسیری ( ازبهار عجم ) .
جز لقای روی جان افروز دوست
درد ما را نیست درمان ای طبیب.
اسیری لاهیجی ( از بهار عجم ) .
رجوع بجان افروختن شود.
جان فروز. [ ف ُ ] ( نف مرکب ) افروزنده جان. بنشاطآورنده روان. ( ناظم الاطباء ) . جان افروز. رجوع به جان افروز شود :
دُرّبار و مشکریز و نوش طبع و زهرفعل
جان فروز و دلگشا و غمزدا و لهو تن.
منوچهری.
نه آتش را خبر کو هست سوزان
نه آب آگه که هست از جان فروزان.
نظامی.
تا حسن جان فروز تو بینند عاشقان
بردار یکدم از رخ خود این نقابها.
اسیری لاهیجی ( از ارمغان آصفی ) .

پارسی ان دننده - دناور
دلخوشکنک
آنچه که موقتا مایه دلخوشی باشد ولی پایه و اساسی نداشته باشد .
دماغ پرور
از کتاب دکتر کزازی. شور افرین

بپرس