نشاره

لغت نامه دهخدا

( نشارة ) نشارة. [ ن ُ رَ ] ( ع اِ ) براده چوب و عاج و غیر آن. ( از غیاث اللغات ). نرمه ریزه های چوب که به اره بریده شود. ( آنندراج ) ( منتهی الارب ). نرمه و ریزه های چوب که در وقت بریدن اره بیفتد. ( از اقرب الموارد ) ( از بحر الجواهر ). سبوسه چوب. ( تفلیسی ). خاک اره. ( ناظم الاطباء ). اسم آن چیزی است که از اشجار به سوهان و بسائیدن جدا گردد یا به سبب کرم زدن غباری از او به هم رسد. ( از تحفه حکیم مؤمن ). رجوع به نِشاره شود.
نشاره. [ ن ِ رَ / رِ ] ( اِ ) چوب پوسیده که مانند آرد شده باشد. ( از برهان قاطع ) ( از ناظم الاطباء ) ( از آنندراج ).

نشاره. [ ن ِ رِ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان میان آب از بلوک شعیبه از بخش مرکزی شهرستان اهواز، در 46هزارگزی شمال شرقی اهواز و 10هزارگزی شمال ملاثانی در دشت گرمسیری واقع است و 80 تن سکنه دارد. آبش از رودخانه شطیط، محصولش غلات ، شغل اهالی زراعت و گله داری است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6 ).

فرهنگ فارسی

دهی است از دهستان میان آب از بلوک شعیبه از بخش مرکزی شهرستان اهواز در ۴۶ هزار گزی شمال شرقی اهواز و ۱٠ هزار گزی شمال ملاثانی در دشت گرمسیری واقع است و ۸٠ تن سکنه دارد . آبش از رودخان. شطیط محصولش غلات شغل اهالی زراعت و گله داری است .

پیشنهاد کاربران

بپرس