نشاخته

لغت نامه دهخدا

نشاخته. [ ن ِ ت َ / ت ِ ] ( ن مف ) نشانیده. ( برهان قاطع ). نشانده شده. رجوع به نشانیده شود. || تعیین کرده شده. ( برهان قاطع ). رجوع به نشناخت و نشناخته شود. || کارگذاشته شده. نصب کرده شده. تعبیه شده.
- درنشاخته ؛ نصب شده.
- جواهر درنشاخته ؛ مرصع: گرزن ؛ نیم تاجی باشد از دیبا و جواهر درنشاخته. ( لغت نامه اسدی ).

فرهنگ عمید

۱. نشانده.
۲. جا داده شده.

پیشنهاد کاربران

نشانده
پرکرده
انباشته
جا داده
آب این خم که در نشاخته اند
از پی دام صید ساخته اند
✏ �نظامی�