نشاخته

لغت نامه دهخدا

نشاخته. [ ن ِ ت َ / ت ِ ] ( ن مف ) نشانیده. ( برهان قاطع ). نشانده شده. رجوع به نشانیده شود. || تعیین کرده شده. ( برهان قاطع ). رجوع به نشناخت و نشناخته شود. || کارگذاشته شده. نصب کرده شده. تعبیه شده.
- درنشاخته ؛ نصب شده.
- جواهر درنشاخته ؛ مرصع: گرزن ؛ نیم تاجی باشد از دیبا و جواهر درنشاخته. ( لغت نامه اسدی ).

فرهنگ عمید

۱. نشانده.
۲. جا داده شده.

پیشنهاد کاربران

بپرس