نشابه
لغت نامه دهخدا
نشابة. [ ن َش ْ شا ب َ ] ( ع ص ) تأنیث نَشّاب. گویند: رجل نشاب و قوم نشابة. ( اقرب الموارد ). قوم نشابة؛ گروه تیرانداز. ( از المنجد ) ( از اقرب الموارد ) ( از ناظم الاطباء ). || ( اِ ) تیر، خصوصاً تیر چوبی که مردم ایران می ساختند و سهم تیری بود که خود تازیان از نی می ساختند. ( ناظم الاطباء ) . رجوع به نُشّابة شود.
نشابة. [ ن ِ ب َ ] ( ع اِمص ) حرفت و صنعت تیرسازی. || ( اِ ) تیر. ج ، نشاب. جج ، نشاشیب. ( ناظم الاطباء ).
فرهنگ فارسی
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید