نسیکه

لغت نامه دهخدا

( نسیکة ) نسیکة. [ن َ ک َ ] ( ع اِ ) ذبح. ( اقرب الموارد ). قربانی. ( ترجمان علامه جرجانی ص 99 ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). || ذبیحه. ( از اقرب الموارد ) ( ازالمنجد ). آنچه ذبح کرده شود. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). آنچه قربان کنند به مِنی ̍. ( مهذب الاسماء ). ذبیحه. ( یادداشت مؤلف ). ج ، نسک ، نسائک. || خون یا خون قربانی. ( از اقرب الموارد ). || پاره سطبر و بزرگ از زر و سیم. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ). سبیکة. ( اقرب الموارد ). سبیکه طلا یا نقره و امثال آن. ( از المنجد ).

پیشنهاد کاربران

بپرس