آن وزیر وزیرزاده که هست
به وزارت نسیب تا آدم.
؟ ( از ترجمه محاسن اصفهان ).
|| مناسب. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ) ( المنجد ). || خویشاوند. ( مهذب الاسماء ). خویش. قریب در نسب. منسوب. ( یادداشت مؤلف ). || آنکس که از او نسب بود. ( مهذب الاسماء ). || زن تنک موی. رقیق الشَّعر فی النساء. ( المنجد ). || ( اِ ) غزل. شعر عاشقانه : می خواند چو عاشقان نسیبی
می جست علاج را طبیبی.
نظامی.
|| جماعتی از ارباب براعت گفته اند که نسیب غزلی باشد که شاعر علی الرسم آن را مقدمه مقصود خویش سازد تا به سبب میلی که بیشتر نفوس را به استماع احوال محبت و محبوب و اوصاف مغازلت عاشق و معشوق باشد طبع ممدوح به شنودن آن رغبت نماید و حواس را ازدیگر شواغل بازستاند و بدین واسطه آنچه مقصود قصیده است به خاطری مجتمع و نفسی مطمئن ادراک کند و موقع آن به نزدیک او مستحسن تر افتد... و تشبیب غزلی باشد که صورت واقعه و حسب حال شاعر بود چنانک اشعار شعراءِ عرب چون کثیر و قیس بن ذریح و مجنون بن عامر و امثال ایشان که هریک را با زنی تعلقی قلبی بوده است و آنچه گفته اند عین واقعه و صورت حال ایشان است الا آنک بیشتر شعراء مفلق بدین فرق التفات ننموده اند و هر غزل که در اول قصاید بر مقصود شعر تقدیم افتد از شرح محنت ایام و شکایت فراق و وصف دمن و اطلال و نعت ریاح و ازهار و غیر آن را نسیب و تشبیب خوانده اند و نسیب دراصل نعت جمال محبوب و شرح احوال عشق و محبت است ، و حکایت حال عاشق با معشوق. ( از المعجم فی معاییر اشعار العجم ص 413 ).