نسیا منسیا

لغت نامه دهخدا

( نسیاً منسیا ) نسیاً منسیا. [ ن َس ْ یَم ْ م َ سی یا ] ( ع ص مرکب ) فراموش. ازیادرفته. ( از غیاث اللغات ). متروک. فراموش شده. ( یادداشت مؤلف ).

فرهنگ فارسی

کاملا فراموش . یا نسیا منسیا ساختن . بکلی فراموش کردن : آنهم از بی وفایی ملکه است که بجای آنکه حالا هر کدام از آنها را یکی از بزرگان مملکت می کرد بالمره از آنها فراموش کرده آنها را نسیا منسیا ساخته است . یا نسیا منسیا شدن . بکلی فراموش شدن : ابتدا بنگ بر محصول شاهدانه .. اطلاق شده بود ه است و سپس معنی اصلی آن ما بین فارسی زبانان نسیا منسیا شده .......
فراموش از یاد رفته . متروک . فرمواش شده .

فرهنگ عمید

فراموش شده.

پیشنهاد کاربران

بپرس