نسوه
لغت نامه دهخدا
نسوة. [ ن َس ْ وَ ] ( ع اِ ) یک آشام از شیر. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). جرعه ای از شیر. ( از المنجد ) ( از اقرب الموارد ). || ( مص ) فراموش کردن. ( از منتهی الارب ). نسی. نسیان. نسایة. ( از المنجد ) ( اقرب الموارد ). || گذاشتن عمل. ( از منتهی الارب ). ترک عمل. ( ناظم الاطباء ).
فرهنگ فارسی
دانشنامه اسلامی
[ویکی الکتاب] معنی نِسْوَةٌ: زنان
معنی نَسُوهُ: آن را فراموش کردند
ریشه کلمه:
نسی (۴۵ بار)
ه (۳۵۷۶ بار)
معنی نَسُوهُ: آن را فراموش کردند
ریشه کلمه:
نسی (۴۵ بار)
ه (۳۵۷۶ بار)
wikialkb: نَسُوه
پیشنهاد کاربران
خستگی ناپذیر