نسودی

لغت نامه دهخدا

نسودی. [ ن َ ] ( اِ ) این کلمه تصحیف پسودی یا بسودی است. ( حاشیه برهان قاطع چ معین ) . برزیگر. ( برهان قاطع ) ( انجمن آرا ) ( آنندراج ). زراعت کننده. ( برهان قاطع ). مزارع. ( انجمن آرا ) ( آنندراج ). گروهی که به کشت و زراعت مشغولند. ( ناظم الاطباء ). و این قسم سیم است از چهار قسم طوایف انسان که جمشید قرار داد. ( از برهان قاطع ). فردوسی در ذکر طبقات چهارگانه مردم در زمان جمشید گوید :
نسودی [ ظ: پسودی ] سه دیگر گُرُه را شناس
کجا نیست بر کس از ایشان سپاس.
( از حاشیه برهان قاطع چ معین ).
و نیز رجوع به کاتوزی و نیساری و اهنوخوشی شود.

فرهنگ فارسی

( صفت واسم ) فرهنگهااین کلمه رابمعنی برزیگروزراعت کننده آورده اندباستناد شاهنامه فردوسی گوید: زهرپیشه درانجمن گردکرد( جمشید ) بدین اندرون سال پنجاه خورد... نسودی سه دیگرگره راشناس کجانیست برکس ازایشان سپاس . ( شا.بخ .۱ ص ۲۴ ) امانسودی مصحف [ بسودی ] و[ پسودی ] است و آن ازریشه فشواوستایی است بمعنی پرورانیدن چهارپایان .پسوبمعنی جانوراهلی وخانگی است وفشوینت اسم فاعل وبمعنی پروراننده اغنام واحشام است .ریشه فشودر کله [ شبان ] فارسی باقی مانده تصحیف [ب] به [ ن ] درفارسی نظایرداردچنانکه [بستور] درنسخ شاهنامه بصورت [ نستور] ضبط شده .

پیشنهاد کاربران

واقعا به معنی نسودی افتخار می کنم امیدوارم همه چیز راابادکنندوبه نظرمن باید معنی نسودی رابنویسند ابادکننده هرچیزدردنیا

بپرس