نسنسه

لغت نامه دهخدا

( نسنسة ) نسنسة. [ ن َ ن َ س َ ] ( ع مص ) راندن. || زجر کردن. ( از منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || به شتاب پریدن مرغ. ( از منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ). شتافتن مرغ در پریدن. ( فرهنگ خطی ) ( از اقرب الموارد ). || سرد وزیدن باد. ( از منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). باد سرد وزیدن. ( ناظم الاطباء ). || سست شدن. ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). گویند: نسنس الرجل.

پیشنهاد کاربران

بپرس