نسط

لغت نامه دهخدا

نسط. [ ن َ ] ( ع مص ) به دست برآوردن آب گشن از رحم ناقه. ( منتهی الارب )( آنندراج ). دست در زهدان ماده شتر کردن برآوردن آب گشن را. ( از ناظم الاطباء ). || پاک کردن روده را به دست. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). تراشیدن روده را با انگشتان. ( از معجم متن اللغة ). || جامه ترکرده فشردن تا آب بیرون رود. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). || زدن کسی را با تازیانه. ( از معجم متن اللغة ). در تمام معانی رجوع به مَسْط شود.

نسط. [ ن ُ س ُ ] ( ع اِ ) آنان که به در کنند بچگان را وقتی که زادن دشوار گردد. ( منتهی الارب )( آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ). آنانکه بیرون کشند نوزاد شتر را چون زادن بر ناقه دشوار شود. ( از تاج العروس ) ( از اقرب الموارد ).

فرهنگ فارسی

آنان که بدر کنند بچگان را وقتی که زادن دشوار گردد . آنانکه بیرون کشند نوزاد شتر را چون زادن بر ناقه دشوار شود .

پیشنهاد کاربران

بپرس