نسخه پیچیدن
لغت نامه دهخدا
فرهنگ معین
مترادف ها
انباشتن، باد کردن، بار کردن، سیر کردن، پر کردن، پر شدن، متراکم وانباشته کردن، نسخه پیچیدن، اکندن
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
می شه به زبان کنایه هم گفت
نسخه طرف راپیچیدن. . !
فردی امداعتراض کردبدون هیچ عذری نسخشو
پیچیدند. ،
نسخه طرف راپیچیدن. . !
فردی امداعتراض کردبدون هیچ عذری نسخشو
پیچیدند. ،
نسخه پیچیدن: پزشکی در پهلوی پزشکیه piziških و پچشکیه pičiških بوده است . ) )
( ( پزشکی و درمان هر دردمند
در تندرستی و راه گزند ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 270. )
... [مشاهده متن کامل]
به نظر می رسد امروزه پیچیدن نسخه با پچشکیدن به معنی طبابت کردن و دارو دادن به مریض ارتباط معنایی دارد . ( نگارنده )
( ( پزشکی و درمان هر دردمند
در تندرستی و راه گزند ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 270. )
... [مشاهده متن کامل]
به نظر می رسد امروزه پیچیدن نسخه با پچشکیدن به معنی طبابت کردن و دارو دادن به مریض ارتباط معنایی دارد . ( نگارنده )