دگرها را به نسخت راز جستند
ز گنجوران کلیدش بازجستند.
نظامی.
- نسخت پرداختن ؛ سیاهه برداشتن. صورت برداشتن. سیاهه گرفتن : بعد از آن آنچه از صامت و ناطق و ستور و برده داشت نسختی پرداخت. ( تاریخ بیهقی ص 364 ).نسخة. [ ن ُ خ َ ] ( ع اِ ) کتابی که از آن نقل کنند. ( منتهی الارب ). کتابی که از وی نقل کنند واز روی آن نویسند. ( ناظم الاطباء ). کتاب منقول. ( معجم متن اللغة ). ج ، نُسَخ. رجوع به نسخت و نسخه شود.