نسح
لغت نامه دهخدا
نسح. [ ن َ س َ ] ( ع مص ) آزمند گشتن. ( از منتهی الارب ) ( آنندراج ). طمع کردن. ( ناظم الاطباء ) ( از المنجد ) ( از اقرب الموارد ). || چشم داشتن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). چشم داشت داشتن. ( از ناظم الاطباء ).
فرهنگ فارسی
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید