نستدن. [ ن َ ت َ دَ ] ( مص منفی ) نستادن. نستاندن. نگرفتن : مجلس انس و بهار و بحث شعر اندر میان نستدن جام می از جانان گرانجانی بود.
حافظ.
فرهنگ فارسی
نستادن . نستاندن . نگرفتن .
پیشنهاد کاربران
برای یادسپاری آسانتر تلفظ می توان با کلمات بازی کرد و احیانا داستان ساخت. نستدن بر وزن نسترن است. آیا نستدن نسترن از دست محبوب کار درستی است؟؟؟ ( کسانی که سریال پایتخت را دیده اند بهتر این جمله را درک می کنند )