نسبی
/nasabi/
برابر پارسی: تباری، پروزی، فراخور، کمابیش، همگرایی | ( نَسبی ) پروزی، تباری | ( نِسبی ) فراخور، همگرایی
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
- قرابت نسبی ؛ خویشاوندی از طرف پدران ، چون برادری وعموزادگی.
نسبی. [ ن ِ بی ی / ن ِ ] ( ع ص نسبی ) منسوب به نِسْبة. رجوع به نسبت و نسبة شود.
- شرکت نسبی . رجوع به همین ترکیب ذیل مدخل شرکت شود.
- صفت نسبی . رجوع به همین ترکیب ذیل مدخل صفت شود.
|| اضافی. اعتباری. متضایف. متضایفه. ( یادداشت مؤلف ).
- امور نسبی ؛ امور اعتباری.
فرهنگ فارسی
( صفت ) منسوب به نسبت .
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. [مقابلِ سببی] دارای قرابت و خویشاوندی مستقیم از طریق پدر و مادر.
۱. دارای روند مقبول.
۲. دارای نسبیت.
گویش مازنی
دانشنامه آزاد فارسی
نِسبی (موسیقی)(relative)
در موسیقی، اصطلاحی برای توصیف رابطۀ بین گام های ماژور و مینوری که علامت سر کلید مشترک دارند. نت پایۀ ماژور نسبی سه نیم پرده بالاتر از نت پایۀ مینور نسبی آن است. مثلاً دو ماژور، گام ماژور نسبی لا مینور است، و سی مینور، گام مینور نسبی ر ماژور.
در موسیقی، اصطلاحی برای توصیف رابطۀ بین گام های ماژور و مینوری که علامت سر کلید مشترک دارند. نت پایۀ ماژور نسبی سه نیم پرده بالاتر از نت پایۀ مینور نسبی آن است. مثلاً دو ماژور، گام ماژور نسبی لا مینور است، و سی مینور، گام مینور نسبی ر ماژور.
wikijoo: نسبی
مترادف ها
نزدیک، وابسته، مربوط، نسبی، فامیلی، خودی، وابسته به نسبت یا خویشی
قیاسی، تطبیقی، مقایسه ای، نسبی، تفضیلی، درجه تفضیلی
نسبی، مربوطه، بترتیب مخصوص خود
نسبی، نسبت بخود
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
واژه نسبی
معادل ابجد 122
تعداد حروف 4
تلفظ nasabi
نقش دستوری صفت
ترکیب ( صفت نسبی، منسوب به نسبَة ) [عربی: نسبیّ]
مختصات ( نَ سَ ) [ ع . ] ( ص . )
آواشناسی nasabi
الگوی تکیه WWS
... [مشاهده متن کامل]
شمارگان هجا 3
منبع لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی عمید
فرهنگ فارسی معین
فرهنگ واژه های سره
فرهنگ فارسی هوشیار
معادل ابجد 122
تعداد حروف 4
تلفظ nasabi
نقش دستوری صفت
ترکیب ( صفت نسبی، منسوب به نسبَة ) [عربی: نسبیّ]
مختصات ( نَ سَ ) [ ع . ] ( ص . )
آواشناسی nasabi
الگوی تکیه WWS
... [مشاهده متن کامل]
شمارگان هجا 3
منبع لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی عمید
فرهنگ فارسی معین
فرهنگ واژه های سره
فرهنگ فارسی هوشیار
ناپایدار = نِسبی،
تباری = نَسَبی،
پیوندی = سببی
تباری = نَسَبی،
پیوندی = سببی
قرابت نسبی قرابت از نسب
قرابت سببی قرابت از نکاح
قرابت سببی قرابت از نکاح
قطعی نبودن
در جای واژه نسبی که در مانای مقایسه ای به کار می رود، بهینه است واژه
سنگشی
بنشانیم.
نیز برای مقایسه واژه
سنگش.
این واژگانی تازی شده و اینک
سنجشی و سنجش
به کار می رود که این ها نیز باید است ویرایش و پالایش گردد.
سنگشی
بنشانیم.
نیز برای مقایسه واژه
سنگش.
این واژگانی تازی شده و اینک
سنجشی و سنجش
به کار می رود که این ها نیز باید است ویرایش و پالایش گردد.
مربوط، ربط دادن
قابل تعقییر
دگرشپذیری/ دگرشپذیر/ دگرش پذیر/ ناپایا/ناپایایی/ بسته به چیزی دیکر/ ناخود استوار/ استوار به دیگری/کما بیش ناهستی مند/ کمابیش هستی مند به دیگری/کمابیش
به فراخور ( آریانپور ) در بازنمود واژه relative
کمابیش