نسبتی مشهدی
لغت نامه دهخدا
به غربت گر شدم رسوای عشق اما به این شادم
که غمخواری ندارم تا نصیحت کار من باشد.
مرا یک آرزو زآن بی وفا هرگز نشد حاصل
اگر با ناامیدی خو نمی کردم چه می کردم.
می رفت و عالمی نگرانش ولی کسی
رشکم به دل فزود که تاب نظر نداشت.
ورای رسم ها من رسم و آئین دگر دارم
مسلمان نیستم ، کافر نیم ،دین دگر دارم.
( از آتشکده آذر چ سادات ناصری ص 504 ) ( از تذکره مجمع الخواص ص 200 ) ( از هفت اقلیم ذیل اقلیم چهارم ).
و رجوع به تذکره شمع انجمن ص 465 و مطلع الشمس ص 448 و فرهنگ سخنوران شود.
فرهنگ فارسی
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید