نسبتی

/nesbati/

لغت نامه دهخدا

نسبتی. [ ن ِ ب َ ] ( ص نسبی ) منسوب. متعلق به نسبت. || برادرزن. ( از ناظم الاطباء ).

نسبتی. [ ن ِ ب َ ] ( اِخ ) شاه محمدصالح تهانیسری ، متخلص به نسبتی. از پارسی گویان هند است و به روایت مؤلف تذکره نتایج الافکار در قصبه تهانیسر از ولایت پنجاب اقامت و تکیه ای داشته و دعوت شاهزاده داراشکوه را به ترک عزلت وقبول ملازمت نپذیرفته ، دیوانی قریب پانزده هزار بیت داشته و به سال 1100 هَ. ق. درگذشته است. او راست :
هم ز دل دزدیده صبر و هم دل دیوانه را
دزد ما با خانه می دزدد متاع خانه را.
ما را چو خس و خار معین وطنی نیست
بر هر سر خاکی که فتادیم وطن شد.
نسبتی دل به درد معتبر است
لاله با داغ آبرو دارد.
رجوع به تذکره نصرآبادی ص 448، تذکره حسینی ص 351، کلمات الشعراء سرخوش ص 118، سفینه خوشگو ذیل حرف «ن »، تذکره نتایج الافکار ص 720 و روز روشن ص 692 شود.

فرهنگ فارسی

شاه محمد صالح تهانیسری متخلص به نسبتی از پارسی گویان هند است و به روایت مولف تذکر. نتایج الافکار در قصب. تهانسیر از ولایت پنجاب اقامت و تکیه ای داشته و دعوت شاهزاده دارا شکوه را به ترک عزلت و قبول ملازمت نپذیرفته دیوانی قریب پانزده هزار بیت داشته و به سال ۱۱٠٠ هجری در گذشته است .

پیشنهاد کاربران

بپرس