enough (قید)باندازه ء کافی، بس، نسبتا، انقدر، باندازهrather (قید)بیشتر، بلکه، نسبتا، تا یک اندازه، ترجیحا، سریع تر، با میل بیشتریpartly (قید)تاحدی، نسبتا، چندی، در یک جزء، تا یک اندازه، یک چندsort of (قید)تقریبا، نسبتا، بمقدار متوسط، به میزان متوسط
در گفتار لری میانکوه دزفولنسبتاً= به نیابتبه نسبت = به نیابتبالنسبهin partmoderatelyfairlycomparativelyrather relatively( همچین ) بگی نگی after a fashionیک چندComparativelyکم و بیش، تا اندازه ایnesbatan این واژه عربی است و پارسی آن اینهاست:تارادیک ( کردی: تاراده یه ک ) آلَم، آستام ( سنسکریت )+ عکس و لینک