نزلات
لغت نامه دهخدا
نزلات. [ ن َ زِ ] ( ع ص ، اِ ) ج ِ نَزِلة. ( منتهی الارب ). رجوع به نَزِلَة شود.
نزلات. [ ن َ زِ /زَ ] ( ع اِ ) استقامت و درستی احوال. گویند: ترکتهم علی نزلاتهم ؛ یعنی گذاشتم ایشان را بر استقامت و درستی احوال. ( منتهی الارب )؛ أی علی استقامة احوالهم. ( اقرب الموارد ) ( معجم متن اللغة ) ( المنجد ). زادَ ابن سیده : «لایکون الا فی حسن الحال ». ( اقرب الموارد ). || منازل : ترکتهم علی نزلاتهم ؛ گذاشتم ایشان را در منازل آنها. ( از منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ).
فرهنگ فارسی
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید