نزدیک گشتن. [ ن َ گ َ ت َ ] ( مص مرکب ) نزدیک شدن. || نزدیکی کردن. هم بستر شدن : و آدم چون خواستی که به حوا نزدیک گردد طهارت کردی و عطر به کار بردی. ( تاریخ سیستان ).