نزاری

/nazAri/

معنی انگلیسی:
debility, decrepitude, emaciation, feebleness, gauntness, infirmity, invalidism, slightness

لغت نامه دهخدا

نزاری. [ ن ِ ] ( حامص ) لاغری. باریکی. نحیفی. ( ناظم الاطباء ). نحافت. ضمور. لاغری سخت. هزال. نحول. عجف. ( یادداشت مؤلف ) :
زین سان که منم بدین نزاری
مستغنیم از طعام خواری.
نظامی.

فرهنگ فارسی

لاغری و باریکی نحیفی

فرهنگستان زبان و ادب

{cachexia} [پزشکی] کمبود ناهنجار وزن و تحلیل رفتگی و ضعف عمومی که در بیماری های مزمن یا اختلالات عاطفی رخ دهد

دانشنامه عمومی

نزاری (سوءتغذیه). لاغری به عنوان حالت لاغری شدید ناشی از کمبود چربی بدن و تحلیل عضلانی معمولاً ناشی از سوء تغذیه تعریف می شود. [ ۱]
در انسان، ظاهر فیزیکی لاغر شامل اندام های نازک، استخوان های برجسته و بیرون زده، چشم های فرورفته، پوست خشک، موهای نازک، معده نفخ شده و زبان خشک یا پوشیده شده است. لاغری اغلب با بوی بد دهان، هیپوناترمی، هیپوکالمی، کم خونی، عملکرد نامناسب لنف و سیستم لنفاوی و پلوریت و ادم همراه است.
لاغری می تواند ناشی از سوء تغذیه، مالاریا و وبا، سل و سایر بیماری های عفونی همراه با تب طولانی مدت، عفونت های انگلی، بسیاری از انواع سرطان و درمان آن ها، مسمومیت با سرب و اختلالات خوردن مانند بی اشتهایی عصبی باشد.
لاغری در کشورهای کمتر توسعه یافته شایع است و یکی از دلایل اصلی مرگ و میر در اردوگاه های کار اجباری نازی ها در طول جنگ جهانی دوم بود.
کمبود منابع در زیستگاه، بیماری، یا بی توجهی و ظلم انسان در اسارت می تواند منجر به لاغری حیوانات شود. در بازپروری حیوانات لاغر، نیازهای غذایی خاص هر حیوان باید در نظر گرفته شود تا از ایجاد آسیب جلوگیری شود.
عکس نزاری (سوءتغذیه)عکس نزاری (سوءتغذیه)عکس نزاری (سوءتغذیه)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

مترادف ها

emaciation (اسم)
لاغری، نزاری

cachexia (اسم)
نزاری، سوء هاضمه، ضعف بنیه و عوارض ان، زردی صورت

cachexy (اسم)
نزاری، سوء هاضمه، ضعف بنیه و عوارض ان، زردی صورت

پیشنهاد کاربران

منبع. عکس فرهنگ پاشنگ
واژه ی نزاری از ریشه ی واژه ی نزار وی فارسی هست
زبان های ترکی�در چند مرحله بر�زبان فارسی�تأثیر گذاشته است. نخستین تأثیر زبان ترکی بر پارسی، در زمان حضور سربازان تُرک در ارتش�سامانیان�روی داد. پس از آن، در زمان فرمان روایی�غزنویان، �سلجوقیان�و پس از�حملهٔ مغول، تعداد بیشتری�وام واژهٔ�ترکی به زبان فارسی راه یافت؛ اما بیشترین راه یابی واژه های ترکی به زبان فارسی در زمان فرمانروایی�صفویان، که ترکمانان�قزلباش�در تأسیس آن نقش اساسی داشتند، و�قاجاریان�بر ایران بود.
...
[مشاهده متن کامل]

• منابع ها. تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. اول و دوم، انتشارات ققنوس، ۱۳۷۴
• تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. سوم، انتشارات بدیهه، ۱۳۷۴
• حسن بیگ روملو، �احسن التواریخ� ( ۲ جلد ) ، به تصحیح�عبدالحسین نوایی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۹. ( مصحح در پایان جلد اول شرح مفصل و سودمندی از فهرست لغات�ترکی�و�مغولی�رایج در متون فارسی از سده هفتم به بعد را نوشته است )
• فرهنگ فارسی، محمد معین، انتشارات امیر کبیر، تهران، ۱۳۷۵
• غلط ننویسیم، ابوالحسن نجفی، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، ۱۳۸۶
• فرهنگ کوچک زبان پهلوی، دیوید نیل مکنزی، ترجمه مهشید فخرایی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، ۱۳۷۹

نزارینزارینزارینزاری
سستی - ضعف

بپرس