سال ۱۸۱۴ میلادی سالی سرنوشت ساز در تاریخ نروژ بوده است. تا این زمان نروژ به همراه دانمارک بخشی از اتحاد دانمارک - نروژ بود. در مهٔ این سال در این کشور پیمان مشروطه و اعلام استقلال شد، ولی در پایان این سال پارلمان نروژ پذیرفت که سوئد و نروژ به رهبری پادشاه سوئد متحد شوند. تا ۱۹۰۵ میلادی نروژ توانست به استقلال کامل خویش دست یابد.
در جریان جنگ های ناپلئونی، کشور دانمارک - نروژ در جبههٔ ناپلئون بناپارت ایستاد، ولی از ۱۸۰۸ میلادی نیروی دریایی پادشاهی بریتانیا بندرهای نروژ را در محاصره درآورد. این محاصره سبب کاهش ارتباط میان دانمارک و نروژ شد. در سال ۱۸۰۹ در پی لشکرکشی های سوئد، تمایل به استقلال در نروژ افزایش یافت. سال های ۱۸۱۳ تا ۱۸۱۴ میلادی توأم با قحط سالی برای نروژی ها بود.
در ۷ ژانویهٔ ۱۸۱۴ فردریک ششم پادشاه دانمارک در پی تاخت و تازهای نیروهای متحد ضد ناپلئون و برای پیش گیری از دست دادن یوتلاند، پذیرفت تا نروژ را به کارل چهاردهم ( ژان باپتیست ژول ) واگذارد.
در این میان شاهزاده کریستین فردریک نخست کوشید تا نروژ را بخشی از دانمارک نگاه دارد، ولی هنگامی که پادشاه دانمارک در نامه ای از او خواست تا نروژ را وانهد و به دانمارک بازگردد، او تصمیم گرفت که خود قدرت را در دست گرفته و این کشور را مستقل اعلام کند. در نتیجه اعلام داشت که نایب السلطنهٔ نروژ است. در ۲۰ فوریهٔ همان سال، دولت سوئد فرستاده ای را نزدیک کریستین فردریک فرستاد تا بدو هشدار دهد که اعلام استقلال نروژ بر خلاف پیمان کیل بوده و نروژ را در عمل درگیر نبرد با کشورهای پیروز در جنگ های ناپلئونی خواهد ساخت. با این حال تا اوایل مارس کریستین فردریک دست به تشکیل کابینه زده بود. سوئدی ها هم در منطقه های مرزی نروژ جزوه هایی را که نروژی ها را از فکر استقلال برحذر می داشت می پراکندند. از دید پادشاه سوئد، کریستین فردریک یک شورشی بود که به احتمال از سوی اشراف دانمارکی تحریک می شد. کریستین فردریک نماینده ای را به لندن فرستاد تا دربارهٔ استقلال نروژ با بریتانیا مذاکره کنند، ولی ثمری از این گسیل نماینده نبرد. در ۱ آوریل کریستین ششم باز نامه ای به کریستین فردریک نوشت و از او خواست تا دست از کوشش بدارد و به دانمارک بازگردد.
در این زمان نمایندگان نروژ به دو حزب و دارای دو باور متفاوت بخش شده بودند. حزب استقلال که اکثریت نمایندگان از آن بودند و بر استقلال نروژ پای می فشرد و حزب اتحاد که اقلیت را داشت و بر این باور بود که اتحاد نیم بند با سوئد دستاوردهای بیشتری برای نروژ خواهد داشت. سرانجام در ۱۶ آوریل اکثریت نمایندگان به پیروزی رسیده و نروژ را یک پادشاهی مستقل اعلام نمودند. در ۱ آوریل کمیته ای نخستین پیش نویس قانون اساسی را تهیه نمود. در ۴ مه دین نروژ لوتریانیسم قید شد و کاتولیک ها ( از جمله پادشاه وقت سوئد ) را از دستیابی به تاج و تخت محروم خواندند. همچنین یهود و یسوعی ها از ورود به پادشاهی تازه منع می شدند. همچنین به خارجی ها پس از ده سال اقامت، شهروندی نروژ اهداء می شد. سرانجام در ۱۷ مه، کریستین فردریک به اتفاق آرا به عنوان پادشاه نروژ برگزیده شد. این روز در نروژ به روز قانون اساسی شناخته شده است.
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلفدر جریان جنگ های ناپلئونی، کشور دانمارک - نروژ در جبههٔ ناپلئون بناپارت ایستاد، ولی از ۱۸۰۸ میلادی نیروی دریایی پادشاهی بریتانیا بندرهای نروژ را در محاصره درآورد. این محاصره سبب کاهش ارتباط میان دانمارک و نروژ شد. در سال ۱۸۰۹ در پی لشکرکشی های سوئد، تمایل به استقلال در نروژ افزایش یافت. سال های ۱۸۱۳ تا ۱۸۱۴ میلادی توأم با قحط سالی برای نروژی ها بود.
در ۷ ژانویهٔ ۱۸۱۴ فردریک ششم پادشاه دانمارک در پی تاخت و تازهای نیروهای متحد ضد ناپلئون و برای پیش گیری از دست دادن یوتلاند، پذیرفت تا نروژ را به کارل چهاردهم ( ژان باپتیست ژول ) واگذارد.
در این میان شاهزاده کریستین فردریک نخست کوشید تا نروژ را بخشی از دانمارک نگاه دارد، ولی هنگامی که پادشاه دانمارک در نامه ای از او خواست تا نروژ را وانهد و به دانمارک بازگردد، او تصمیم گرفت که خود قدرت را در دست گرفته و این کشور را مستقل اعلام کند. در نتیجه اعلام داشت که نایب السلطنهٔ نروژ است. در ۲۰ فوریهٔ همان سال، دولت سوئد فرستاده ای را نزدیک کریستین فردریک فرستاد تا بدو هشدار دهد که اعلام استقلال نروژ بر خلاف پیمان کیل بوده و نروژ را در عمل درگیر نبرد با کشورهای پیروز در جنگ های ناپلئونی خواهد ساخت. با این حال تا اوایل مارس کریستین فردریک دست به تشکیل کابینه زده بود. سوئدی ها هم در منطقه های مرزی نروژ جزوه هایی را که نروژی ها را از فکر استقلال برحذر می داشت می پراکندند. از دید پادشاه سوئد، کریستین فردریک یک شورشی بود که به احتمال از سوی اشراف دانمارکی تحریک می شد. کریستین فردریک نماینده ای را به لندن فرستاد تا دربارهٔ استقلال نروژ با بریتانیا مذاکره کنند، ولی ثمری از این گسیل نماینده نبرد. در ۱ آوریل کریستین ششم باز نامه ای به کریستین فردریک نوشت و از او خواست تا دست از کوشش بدارد و به دانمارک بازگردد.
در این زمان نمایندگان نروژ به دو حزب و دارای دو باور متفاوت بخش شده بودند. حزب استقلال که اکثریت نمایندگان از آن بودند و بر استقلال نروژ پای می فشرد و حزب اتحاد که اقلیت را داشت و بر این باور بود که اتحاد نیم بند با سوئد دستاوردهای بیشتری برای نروژ خواهد داشت. سرانجام در ۱۶ آوریل اکثریت نمایندگان به پیروزی رسیده و نروژ را یک پادشاهی مستقل اعلام نمودند. در ۱ آوریل کمیته ای نخستین پیش نویس قانون اساسی را تهیه نمود. در ۴ مه دین نروژ لوتریانیسم قید شد و کاتولیک ها ( از جمله پادشاه وقت سوئد ) را از دستیابی به تاج و تخت محروم خواندند. همچنین یهود و یسوعی ها از ورود به پادشاهی تازه منع می شدند. همچنین به خارجی ها پس از ده سال اقامت، شهروندی نروژ اهداء می شد. سرانجام در ۱۷ مه، کریستین فردریک به اتفاق آرا به عنوان پادشاه نروژ برگزیده شد. این روز در نروژ به روز قانون اساسی شناخته شده است.
wiki: نروژ در ۱۸۱۴