نرم و درشت ؛ فراز و نشیب ( زندگی ) . سهولت و سختی. خوشی و ناخوشی. ملایمت و دشواری :
به استا و زند اندرون زردهشت
بگفته ست و بنموده نرم و درشت.
فردوسی.
پس از آن حالها گذشت بر سر این خواجه نرم و درشت. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 105 ) .
... [مشاهده متن کامل]
مر او را که برد و که خورد و که کشت
به وی بر چه آمد ز نرم و درشت.
شمسی ( یوسف و زلیخا ) .
به استا و زند اندرون زردهشت
بگفته ست و بنموده نرم و درشت.
فردوسی.
پس از آن حالها گذشت بر سر این خواجه نرم و درشت. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 105 ) .
... [مشاهده متن کامل]
مر او را که برد و که خورد و که کشت
به وی بر چه آمد ز نرم و درشت.
شمسی ( یوسف و زلیخا ) .
نرم و درشت : لطیف و ضخیم .
( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص 236 ) .
( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص 236 ) .