نرم شمشیر

لغت نامه دهخدا

نرم شمشیر. [ ن َ ش َ / ش ِ ] ( ص مرکب ) مجازاً، مرد سست. مبارز زبون. نرم آهن. ( حاشیه برهان قاطع چ معین ). نامرد. ترسنده. ( فرهنگ خطی ) :
سختی پنجه سیه شیران
کوفته مغز نرم شمشیران.
نظامی.
پدر گرچه با قوت شیر بود
به کین خواستن نرم شمشیر بود.
نظامی.

فرهنگ فارسی

زبون وسست وبی هنر: سختی پنجه سیه شیران کوفته مغزنرم شمشیران . ( نظامی گنجینه گنجوی ص ۳۵۷ )

پیشنهاد کاربران

نرم شمشیر ؛ کنایه از شخص ملایم و باگذشت. مقابل لجوج و ستیزه جو و انتقام جو :
به کین خواستن نرم شمشیر بود.
نظامی.

بپرس