نرفسیدن

پیشنهاد کاربران

بررسی واژگانِ " نرفسیدن، نرفسانیدن، نیرفسیتن، نیرفسیدن، نیرفسینیتن، نَرپ، نرفسَ، نَرپیش، نرفسَس'تات" در زبانهایِ اوستایی و پارسیِ میانه - نو:
در زبانِ اوستاییِ کهن و جوان ریشه ی "نَرپ:narəp" با بُن کُنونی "نرفسَ:nərəfsa" به معنایِ " کاستنِ/کم شدنِ/افول کردنِ" ( ماه ) و برابر با واژه یِ آلمانیِ "abnehmen ( vom Mond ) " آمده است؛ در اُزوارشِ این واژه یِ اوستایی، به زبانِ پارسیِ میانه واژه یِ "نیرفسیتن:nirfsītan" و به زبانِ پارسیِ نو واژگانِ " کم شدن، کاستن" آمده است.
...
[مشاهده متن کامل]

نکته: چنانکه در پَسگشتِ2 در همین تارنما آورده شد، ریشه هایِ ایرانیِ باستانِ پایان یافته به "پ:p" می توانند در زبانهایِ پارسیِ میانه - نو با " - فسیدَن" نیز پایان بیابند؛ بمانند: ریشه یِ "تَپ" به "تفسیدن" و "کَپ/چَپ" به " کَفسیدن، چفسیدن" و. . . ؛ درست بهمین گونه ریشه "نرپ" به ریختِ "نیرفسیدن/نیرفس" ( پارسیِ میانه ) و "نِرفسیدن/نِرفس - " ( پارسیِ نو ) می آید.
نکته: برابر انگلیسیِ واژگانِ نامبرده "to wane ، to decrease" است.
همچنین در اوستاییِ کهن داشته ایم:
1 - "نَرپیش:narəpiš" ( یسنا:Y. 53. 9 ) به معنایِ " کاهش، تقلیل، تنزل، افول، کاهش دهی، کم کردگی، نکوهِش، کوچک/تحقیر کردن، کوچک شماری" بوده و برابر با واژگانِ زیر از زبانِ آلمانی:
1. 1 - Verminedrung ( از فعل "vermindern" )
2. 1 - Herabwuerdigung ( از فعل herabwuerdigen )
3. 1 - Herabsetzung ( از فعل herabsetzen )
نکته: هر سه ی فعلِ آلمانیِ بالا، گذرا هستند و به معنایِ " کاهش دادن، کم کردن و. . . " هستند، نَه " کاهش یافتن، کم شدن". در اُزوارشِ این واژه نیز به زبانِ پارسیِ میانه، گزاره یِ
"kē ōi i tō dastawar nirfsēnēnd "
را داریم که در آن به روشنی واژه یِ "نیرفسینیتن:vermindern" آمده است ( برابر با " نرفسانیدن" به پارسیِ نو؛ از اینرو واژه یِ "نرپیش" در اوستا را باید برابر با " نرفسانِش" در پارسیِ نو درنظر گرفت. )
نکته: چنانکه پیداست واژه یِ "نرپیش:narəpiš" برآمده از واژه یِ پیشتر نامبرده "نرپ:narəp" و پسوندِ " - یش= iš - " است که ما درست این پسوند را به همین ریخت در چندین واژه یِ پارسیِ باستان نیز داریم که میتوان آن را با پسوندِ " - ِش" در پارسیِ نوین و پسوندِ " - یشن" در پارسی میانه همسنجی کرد.
همچنین در زبانِ اوستاییِ جوان داشته ایم:
2 - واژه یِ "نرفسس'تات:nərəfsastāt" به معنایِ "وضعیتِ رو به افول ( ماه ) ، روندِ کاهشِ ( ماه ) ، دوره زمانیِ کاهشِ ( ماه ) " بوده است. اُزوارشِ این واژه به زبانِ پارسیِ میانه " نیرفسیشن ایستیشنیه" بوده است که " نیرفسیشن" به پارسیِ نو " نرفسِش" می باشد و " ایستیشنیه" به معنایِ " وضع، وضعیت، حالت" می باشد. " ایستیشنیه= ایست. یشن. یه" برابر با همتایِ آلمانی"zu. stand" می باشد که "stand" در آن با "ایستادن" در پارسی همریشه است. از اینرو یکی از واژگان " ایستایِش، ایستایی، ایستِش، ایستِشی" می تواند در پارسیِ نو پیشنهاد شود.
نکته: بارتولومه واژه یِ "نرفسستات" را برآمده از "nərəfsant" دانسته است.
نکته: "نرفسستات" برابر با واژه یِ "waning" در زبانِ انگلیسی است.
. . . . . .
دیدگاهِ نویسنده یِ این پیام درباره ی واژه ی " نیرفسیتن":
نخست باید گفت از آنجایی که در "نَرپ:narəp" و دیگر واژگانِ نامبرده از زبانِ اوستایی، هیچ نشانی از پیشوند "نی:ni" دیده نمی شود، پس، به گمانِ فراوان، در واژه یِ " نیرفسیتن" ما با پیشوندِ "نی" روبرو نیستیم. ولی شاید کسی، آنچنان که خودم نیز در گذشته هایِ دور چنین می پنداشتم، بگوید: من به روشنی کارکرد و معنایِ پیشوندِ "نی" را در این واژگان می بینم و از سویِ دیگر نیز بارتولومه پیشوندِ "نی" را درست برابر با "herab" آلمانی درنظر گرفته که در گزینه هایِ 2. 1 و 3. 1 در بالا نمود یافته است. از اینرو، شاید، این کس به نمونه یِ پارسیِ میانه ارزاییِ ( =اعتبارِ ) بیشتری تا نمونه اوستایی دهد. پس، باید از این فرد پرسید که تکواژهایِ دیگرِ این واژه چه هستند؟
اوپاسخ خواهد داد که از آنجایی که ریشه هایی که به " - پ" می انجامند، به ریخت " - فتن" و " - فسیدن" در پارسی در دسترس هستند، چنانکه در واژگانِ " تفتن/تب - ، تفسیدن" یا " کفتن/کف - ، کفسیدن" داریم، پس ریشه "رپ:rəp" از "narəp" به دو ریخت:
1 - رفتن/رَب - ( رو - )
2 - رفسیدن
در دسترس خواهد بود. از اینرو، وی واژه یِ "نیرفسیتَن" را با "نیرَفتن= نی. رفتن" همبسته می داند و این دو را از نظر معنایی نیز سازگار با یکدیگر می داند.
به هر روی، برپایه ی آنچه بارتولومه در نبیگِ خود آورده، ما نشانی از پیشوندِ "نی" در واژگانِ اوستاییِ نامبرده نمی بینیم، از اینرو، شایندگیِ دیدمانی که واژه یِ "نیرفسیتن" را برآمده از پیشوندِ "نی" و فعل "رفسیدن/رفتن" می داند، اَندک است. باز هم می گویم که این دیدمان زاده یِ اندیشه یِ منِ نویسنده بوده که زمانی به آن باور داشتم؛ هرچند آن را شایسته ی بررسی از سویِ زبان شناسان می دانم.
نکته: چه "نی" در "نیرفسیتن" پیشوند باشد چه نباشد، برپایه ی آواشناسیِ پارسیِ میانه - نو، این واژه به ریختِ "نِرفسیدن/نِرفس - " در پارسیِ نو آمدنی است؛ چون گُمانِ اینکه پس از "نی" واکه ای ( =مصوتی ) نشسته باشد، هیچ است.
پَسگشتها:
1 - ستونهایِ 1053، 1054 و 1072 از نبیگ "فرهنگنامه زبانِ ایرانیِ کهن" ( کریستین بارتولومه )
2 - پیامِ شماره ی 9 از زیرواژه ی "بررسی اواشناختی زبانهای باستانی ایرانی" در همین تارنما

نرفسیدننرفسیدن