لغت نامه دهخدا
نرس. [ ن َ ] ( اِخ ) نهری است که آن را نرسی بن بهرام ایجاد کرده در نواحی کوفه ،مأخذش فرات است و در ساحلش چندین قریه یافت شود.
نرس. [ ن َ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان دوهزار شهرستان تنکابن ، در 41هزارگزی جنوب غربی تنکابن و 50هزارگزی اشتوج ، در منطقه کوهستانی سردسیری واقع است و 210 تن سکنه دارد. آبش از چشمه سار، محصولش گندم و جو دیمی و لبنیات ، شغل اهالی زراعت و گله داری است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3 ).
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. پرستار بچه.
گویش مازنی
پیشنهاد کاربران
نرس ners ، پرستار
نرس naras ، نوعی ازبازی پاسور حکم نام دارد ونوعی از حکم ، نرس نام دارد ، که با کمتر آوردن برنده شوند ، ورق دو ، برترین ورق در این نوع حکم از باری است
نرس naras ، نوعی ازبازی پاسور حکم نام دارد ونوعی از حکم ، نرس نام دارد ، که با کمتر آوردن برنده شوند ، ورق دو ، برترین ورق در این نوع حکم از باری است
پرستار