در بزم بلا به خنده روئی
نرخ می و زعفران شکستم.
ثنائی ( از آنندراج ).
- امثال :سرم را بشکن نرخم را مشکن .
|| ارزان شدن. از رونق افتادن :
نرخ گوهر نشکند هرگز به طعن مشتری.
ابن یمین.
هر متاعی را در این بازار نرخی بسته اندقند اگر بسیارگردد نرخ شکر بشکند.
وحشی ( از آنندراج ).