نذیر العریان

لغت نامه دهخدا

نذیرالعریان. [ ن َ رُل ْع ُرْ ] ( ع اِ مرکب ) ( الَ... ) هر ترساننده به حق ، بدان جهت که چون مردی خواهد که قوم خود را ترساند و بیم کند برهنه گردد و به جامه اشارت کند. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).

نذیرالعریان. [ ن َرُل ْ ع ُرْ ] ( اِخ ) ( الَ... ) مردی بود از بنی خثعم ، روز ذی الخلصة، عوف بن عامر بر وی حمله کرد و دست وی ودست زن وی برید. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ).

فرهنگ فارسی

مردی بود از بنی خشعم روز ذی الخلصه عوف بن معاصر بروی حمله کرد و دست وی و دست زن وی برید .

پیشنهاد کاربران

بپرس