ندیم مشهدی
لغت نامه دهخدا
هر قاصدی که برد به جانان پیام ما
اول ز ننگ کرد فراموش نام ما.
کسی به حال کس از بی کسی نمی سوزد
به مدعای دل روزگار می سوزم.
رقیب از وصل می بالد ندیم از هجر می نالد
یکی را گل یکی را خار در پیراهن است امشب.
در بر عرب واله لیلی مجنون
دیوانه بیستون به شیرین مفتون
دست تو ندیم و خاک درگاه نجف
کل حزب بما لدیهم فرحون.
رجوع به آتشکده ٔآذر ص 430 و صبح گلشن ص 513 و قاموس الاعلام ج 6 و ریحانة الادب ج 4 ص 183 و فهرست کتابخانه مجلس ص 438 و ریاض الجنة ص 931 و مقالات الشعرا ص 812 و عقد ثریا ص 58 و فرهنگ سخنوران ص 598 شود.
فرهنگ فارسی
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید