ندس
لغت نامه دهخدا
ندس. [ ن َ دَ ] ( ع اِمص ) فطنت. کیس. ( المنجد ). هوشیاری. زیرکی. || ( مص ) زیرک گردیدن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). زیرک گردیدن و به سرعت شنیدن آواز خفی را. ( از ناظم الاطباء ). نَدِس شدن. ( اقرب الموارد ). سخت زیرک شدن. ( زوزنی ) ( تاج المصادر بیهقی ).
ندس. [ ن َ دُ / دِ ] ( ع ص ) مرد زیرک. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). فهیم کیس. ( اقرب الموارد ). دریابنده. ( از مهذب الاسماء ). || آنکه بشنود آواز خفی را. ( منتهی الارب ). مردی که آواز پست و خفی را سبک بشنود و تیزگوش باشد. ( ناظم الاطباء ).
فرهنگ فارسی
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید