ندر
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
پیشنهاد کاربران
نادر و کمیاب.
چنان در غار متون و نسخه بدل ها و اقوال ( ( شاذ ) ) و ( ( ندر ) ) فرو رفته اند. کتاب ( ( غرب زدگی ) ) جلال آل احمد
چنان در غار متون و نسخه بدل ها و اقوال ( ( شاذ ) ) و ( ( ندر ) ) فرو رفته اند. کتاب ( ( غرب زدگی ) ) جلال آل احمد
یعنی من فدای تو. . . . یا قربونت بشم . . . و . . . تمام😕🙂
ندر چشات یعنی فدای چشات بشم
در بختیاری به نادر - ندر - می گویند.
ندر به چم پاره نشدنی و جسم یا پارچه سخت است.
ندر به چم پاره نشدنی و جسم یا پارچه سخت است.
جهنم
ندر
درلهجه سیستانی بعنی فداشدن است
م ( تلفظ با کسره ) ندرتو
من فدای تومیشوم
درلهجه سیستانی بعنی فداشدن است
م ( تلفظ با کسره ) ندرتو
من فدای تومیشوم
من ندرو تی =یعنی من فدات شم، یا من قربانت بشم
فدا
قربون
قربون
ندر در زبان بلوچی به معنی فدا شدن
من تی ندر=من فدای تو
من تی ندر=من فدای تو