یعنی اطلاع نداشتن
know no more about ( something ) than a hog knows about Sunday
هر را ازبر نشناختن و ندانستن و تشخیص ندادن ؛ بکلی عامی بودن. هیچ ندانستن. در منتهی الارب آرد: در مثل است ، هولا یعرف البر من الهر؛ او بر را از هر نمی شناسد. هر را از بر نشناختن و ندانستن یعنی ندانستن رنج
... [مشاهده متن کامل] رسان را از راحت رسان یا گربه را از موش یا راندن گوسفند را از خواندن آن یا نخواندن آن را بسوی آب از خواندن آن بسوی علف یا عقوق را از لطف یا کراهیت را از اکرام یا نافرمانبرداری را از فرمانبرداری یا رنجش را از اکرام یا هرهره یعنی آواز میش را از بربره یعنی آواز بز یا روباه بچه را از بچه گربه. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) . فلان هر را از بر نمی شناسدیعنی خواندن گوسفند را از راندن آن نمی داند و یونس گوید هر راندن گوسفند است و بر خواندن آن. ( از اقرب الموارد ) .
بر خود . آگاهی . دانایی امر .