نداری
/nadAri/
مترادف نداری: افلاس، تنگدستی، عسرت، فاقه، فقر
متضاد نداری: دارایی، غنا
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
- امثال :
نداری عیب نیست .
|| ندار بودن. در قمار با هم ندار بودن. رجوع به ندار شود.
فرهنگ فارسی
گویش مازنی
واژه نامه بختیاریکا
مترادف ها
عدم، فقدان، خواست، نیاز، نقصان، نداری، حاجت
فقر، بی چیزی، تنگدستی، لزوم، نداری، نیازمندی، تهی دستی
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید