نخیز

لغت نامه دهخدا

نخیز. [ ن َ ] ( ص ) مردم فرومایه و کمینه. ( برهان قاطع ). پست. دون. ناکس. ( ناظم الاطباء ). || ( اِ ) کمین. ( ناظم الاطباء ). رجوع به نخیزگاه شود. || تخمدان و قلمه زار. ( ناظم الاطباء ). || ( ص ) درشت. گنده. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ معین

(نَ ) (ص . ) ۱ - فرومایه . ۲ - نادان .
( ~ . ) (اِ. ) ۱ - کمین . ۲ - زمینی که در آن نهال بکارند تا بعد جابه جا کنند.

فرهنگ عمید

۱. کمینگاه، نخیزگاه.
۲. تخمدان.
۳. جایی که در آن نهال کاشته باشند که بعد جابه جا کنند.
ناکس، خسیس و فرومایه، پست.

واژه نامه بختیاریکا

بدخواه

پیشنهاد کاربران

نخیز: کمین، کمین گاه
نبینید پیری که جان مرا
نشسته ست چون شیری اندر نخیز
( مسعود سعد سلمان )
یکی اژدهای دمنده چو بادی
یکی در نخیزی خزنده چو ماری
( عسجدی )
نخیز برابر پارسی واژه تازی کمین هست
و نخیزگاه هم همان کمین گاه هست

بپرس