نخل

/naxl/

مترادف نخل: خرمابن، درخت خرما، فسیل، مغ، نخیل

برابر پارسی: درخت خرما، کویَک، مُوگ، خرمابن، کویک، موگ

معنی انگلیسی:
date-palm

لغت نامه دهخدا

نخل. [ ن َ ] ( ع اِ ) درخت خرما. ( فرهنگ نظام ) ( اقرب الموارد ) ( غیاث اللغات ). خرمادرخت. ( آنندراج ) ( منتهی الارب ). نخیل. ( مهذب الاسماء ). خرمابن. ( مهذب الاسما ) ( ترجمان علامه جرجانی ص 98 ) ( منتهی الارب ). نخیل لینة. عذق. عقار. باسقه.( یادداشت مؤلف ). درخت خرما. شجره مبارک است و به آدمی نیک مانند است به طور و راستی قد و امتیاز ذکر و انثی و بوی طلع که به نطفه و شکل طلع که به مشیمه ماند و لیف که به موی آدمی ماند و آنکه ماده که نزدیک بود فحل بیش خواهد و آنکه بر همدیگر عاشق شوند، و این همه صفات انسانی است. ( نزهةالقلوب ) :
کسی کو شود زیر نخل بلند
همان سایه زو بازدارد گزند.
فردوسی.
هرآن باغی که نخلش سربه در بی
مدامش باغبان خونین جگر بی.
باباطاهر.
آن آتشی که گوئی نخلی به بار باشد
اصلش ز نور باشد فرعش ز نار باشد.
منوچهری.
تا به گفتاری پربار یکی نخلی
چون به فعل آئی پرخار مغیلانی.
ناصرخسرو.
گر رطب رنگ ناگرفته شد از نخل
نخل کیانی به نخل زار بماند.
خاقانی.
من آن آب نادیده نخل بلندم
که از جان من در من آتش فتاده.
خاقانی.
منم نخل و دی ماه نخل آمد اینجا
بهار کرم را بهائی نبینم.
خاقانی.
نخل چو بر پایه ٔبالا رسد
دست چنان کش که به خرما رسد.
نظامی.
شاخ و برگ نخل ارچه سبز بود
با فساد بیخ بندی نیست سود.
مولوی.
تخم خرما به یُمن ِ تربیتش نخل باسق گشته. ( گلستان ).
عسل دادت از نحل و مَن از هوا
رطب دادت از نخل و نخل از نَوی ̍.
سعدی.
شربت نوش آفریند از مگس نحل
نخل تناور کند ز دانه خرما.
سعدی.
|| مجازاً، هر درخت. ( فرهنگ نظام ). درخت. ( ناظم الاطباء ) :
زعفران در کشور ما گریه بسیار آورد
نخل صندل دردسر در عهد ما بار آورد.
میرزا رضی دانش ( از فرهنگ نظام ).
پرورم دانش برای میوه نخل بید را
پختگان را خنده می آید ز فکر خام من.
دانش ( از فرهنگ نظام ).
همین در سر نمی باشد هوای فتنه عاشق را
تن منصور چون نخل کدو بر دار می پیچد.
محمدقلی سلیم ( از فرهنگ نظام ).
- نخل اَیْمَن ؛ نخله طور. نخله کلیم : بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

درخت خرما، واحدش ن له
( اسم ) ۱ - درخت خرماخرمابن : منم نخل ودی ماه نحل آمداینجا بهارکرم رابهایی نبینم . ( خاقانی .سج.۲ ) ۲۹۳ - درخت : زعفران کشورماگریه بسیار آورد نخل صندل دردسردرعهدمابار آورد. ( رضی دانش فرنظا. ) ۳ - درخت مانندی که ازموم وکاغذوپارچه وجز آن سازندوماننددرخت دارای ساقه وشاخه وگل ومیوه باشد: نخل اگرازموم سازی درریاض روضه اش گرددازنشوونماسرسبزو آردبارگل . ( وحشی .چا.امیرکبیر۴ ) ۲۳۴ - تابوت بزرگ وبلندی که باپارچه های قیمتی تزیین کنندوبر آن آیینه هاوخنجرها وشمشیرهانصب نمایندوروزعاشورابعنوان تابوت حسین بن علی ۴ دردسته حرکت دهند وگاهی نیزبرای مرده ای جوان آنراحمل ویا در تکیه نصب کنند: کشته عشقم و آن نیست که درشهرکسی نخل تابوت مرابیندوشیون نکند. ( شانی تکلوفرنظا. ) یاترکیبات : نخل چتری .مقل مکی .یانخل خرما.درخت خرما.نخل خرمای مریم .مریم درزمان تولدعیسی ۴ آنگاه که ازدردزه بی تاب شده بوددرصحرازیردرخت خرمایی خشک جای گرفت وبفرمان الهی درخت سبزشدومیوه داد: بلی نخل خرمای مریم بخندد بر آن نخل مومین که علان نماید. ( خاقانی .سج.۱۳۲ ) یانخل روغنی .درختی است زیباازتیره نخلها بارتفاع تقریبی ۲٠ متر.منشااصلی این گونه نخل جنگلهای گینه است ولی امروزه درنقاط غربی افریقاوهمچنین کنگو فراوان است.تنه این درخت استوانه یی و برگهایش متعددببزرگی ۳ تا۵ مترکه درقسمت انتهایی ساقه قراردارند.گلهای نروماده این گیاه ازهم مجزاهستندولی برروی یک درخت قرار دارند.تعدادمیوه های هررژیم این گونه نخل بین ۱٠٠٠ تا۱۵٠٠ عددمیباشدوهرمیوه ببزرگی یک گردواست ودارای میان برخوراکی و روغن دار وهمچنین دارای هسته ای سخت است که محتوی مغزروغن دارمیباشد.روغنی که از میان برمیوه گرفته میشودموسوم به روغن پالم است که در گرمای ۴٠ درجه حالت مایع پیدامیکندورنگ آن زردنارنجی است ودرحالت تازه دارای بوی بنفشه است وچون بسهولت تند میشودفقط درمحل استخراج بمصرف تغذیه میرسد ویادرصابون پزی وچرب کردن چرخ ماشین آلات بکارمیرود. روغنی که ازمغزهسته این گیاه بدست میاید بنام روغن پالمیست موسوم است که درگرمای ۲۵ درجه حالت میعان پیدامیکندو منحصرابمصرف تهیه صابون وساختن شمع میرسد درخت روغنخرمای روغندرخت روغن بمبوک نخلهالزیتیاغ خرما آغاجی.یانخل طور.درختی وادیایمن بحوالی کوه طورکه موسی ۴ انوارحق تعالی رابر آن مشاهده کرد.یانخل عزا. یانخل ماتم.یانخل محرم .یانخل مریم . یانخل مومین .یامسافر.مقل مکی .

فرهنگ معین

(نَ ) [ ع . ] (اِ. ) درخت خرما.

فرهنگ عمید

۱. (زیست شناسی ) از درختان گرمسیری با تنۀ استوانه ای و بی شاخه و برگ های بزرگ و دارای بریدگی های عمیق، درخت خرما.
۲. [قدیمی] تابوت.
۳. [قدیمی] عماری.
۴. [قدیمی] آرایش تابوت مرده.
۵. [قدیمی] گل یا درخت مصنوعی که از موم یا کاغذ درست کنند.

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی نَّخْلِ: نخل - درخت خرما
معنی طَلْعٌ: شکوفه - شکوفه نخل - اولین مرحله ظهور خرما بر شاخههای نخل است (کلمه طلع در نخل به منزله گرد گل در سایر درختان است )
معنی نَّخْلَةِ: نخل - درخت خرما
معنی طَلْعِهَا: شکوفه اش (طلع:اولین مرحله ظهور خرما بر شاخههای نخل است )
ریشه کلمه:
نخل (۲۰ بار)

درخت خرما. در واحد و جمع استعمال می‏شود مثل . که به قرینه وصف در جمع بکار رفته و مثل . واحد آن نَخْلَة است نحو . جمع آن نخیل می‏باشد . به قولی نخیل اسم جمع است طبرسی ذیل آیه 266 بقره. نَخْل را جمع نَخْلَة گفته و گوید: اصل نخل به معنی بیختن و الک کردن آرد است و به قولی درخت خرما را از آن نخل گویند که خالص شده مانند خالص شدن مغز از قشر بوسیله الک کردن در قاموس و اقرب معنای اولی نخل را تصفیه گفته است ایضا قاموس نخل و نَخیل را جمع نَخْلَة می‏داند، در پایان ناگفته نماند که مذکر و مونث هر دو آمده است مانند . .

دانشنامه عمومی

دانشنامه آزاد فارسی

نَخْل (palm)
نَخْل
گروهی از گیاهان درخت مانند بزرگ، از تیرۀ نخل دارای ساقه ای بلند و منفرد با دسته ای ضخیم از برگ های پنجه ای، با پنج لوبه، یا شانه ای، با برگچه هایی در هر دو سمت محور، در رأس. غالباً گونه های متعددی در نواحی حاره ای و نیمه حاره ای دارند. برخی نظیر نارگیل، خرما، ساگو، و نخل روغنی از نظر اقتصادی حائز اهمیت اند. نخل کوچک فقط در دره های رودخانه ای جیبوتی، سومالی، و یمن رشد می کند. گرچه این گیاه هنوز هم کشت می شود، اکنون نوع وحشی آن در طبیعت بسیار نادر و در حال انقراض است. چرای گاو و گوسفند و قطع آن برای الوارهای ساختمان خطرهای عمده اند. نخل یکی از محدود درختانی است که الوار صاف و بادوام دارد.

جدول کلمات

خرمابن

مترادف ها

palm (اسم)
نخل، کامیابی، نخل خرما، وجب، نشانه پیروزی، کف دست انسان، کف پای پستانداران، کف هر چیزی

date (اسم)
تاریخ، خرما، زمان، ملاقات، نخل، درخت خرما

فارسی به عربی

تاریخ , نخلة

پیشنهاد کاربران

مُه، با پیش ( ضمه ) روی م، همان نخل هست در گویش دشتی و بوشهری و تنگستان و دشتستانی ( برازجان و اطرافش ) و . . . و برابر پارسی اصیل واژه نخل هست.
دهخدا :
مخ. [ م ُ ] درخت خرما را نیز گویند و لهذا خرمایستان را که نخلستان باشد مخستان گویند. خرمابن و درخت خرما.
نخل = دیمیت ( لهجه دشتستانی بوشهر )
نخل= مخ ( لهجه تنگستانی بوشهر )
واژه نخل
معادل ابجد 680
تعداد حروف 3
تلفظ naxl
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم ) [عربی]
مختصات ( نَ ) [ ع . ] ( اِ. )
آواشناسی naxl
الگوی تکیه S
شمارگان هجا 1
منبع فرهنگ فارسی معین
بهترین واژه جایگزین پارسی درخت خرما است.
آیا نخل از مخل و خل گرفته شده چون درمعانی مخل کلمه نخل هم آمده!
نخیلات. [ ن َ ] ( ع اِ ) خرمابنان. درختان خرما. ( از ناظم الاطباء ) .
مچ ( به فتح میم ) کلمه ی بلوچی به معنای نخل
مک ( بضم گاف ) کلمه ی بلوچی به معنای نخل
مکران ( معنی نخلستان )
منطقه ی بلوچستان جنوبی همان مکران است که به معنای نخلستان می باشد.
دریای مکران ( دریای عمان )

درخت خرما
وسیله ای که از قطعاتی چوبی که بوسیله ریسمان بهم ثابت شده و با پارچه های زیبا و رنگارنگ تزیین و نماد و سمبل از تابوت امام حسین ( ع ) و همچنین در درخش خراسان جنوبی بروایتی نماد دستان جدا شده حضرت ابوالفضل
...
[مشاهده متن کامل]
العباس می باشد ، است . نخل اشکال گوناگونی دارد و در چند نقطه از ایران و فقط برای چند روز ساخته می شود . نخل یزد از بزرگترین این نمونه و نخل درخش خراسان جنوبی از زیباترین نخل های ایران است . هرچند در سایر مناطق نیز همانند سازی شده است اما قدمت تاریخی این دو نمونه به چند قرن میرسد .

بپرس