نخط
لغت نامه دهخدا
نخط. [ ن ُ ] ( ع اِ ) مغز مهره پشت. حرام مغز. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). نخاع. ( ناظم الاطباء ) ( اقرب الموارد )( المنجد ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). || آبی که در مشیمه است. ( از اقرب الموارد ) ( از المنجد ). آب که با بچه بیرون آید. ( مهذب الاسما ). || مردم. نَخْط. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). ناس. ( اقرب الموارد ). یقال : ماادری ای النخط هو ( منتهی الارب )؛ ندانم چه مردم است او. ( مهذب الاسما ).
نخط. [ ن ُ خ ُ ] ( ع ص ، اِ ) به نیزه بازندگان از روی شجاعت و بطالت. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). کسانی که با نیزه از روی شجاعت و بطالت بازی می کنند. ( ناظم الاطباء ) ( از المنجد ) ( از اقرب الموارد ).
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید