نخص. [ ن َ ] ( ع مص ) لاغر گردیدن. رفتن گوشت. ( از منتهی الارب ) ( آنندراج ). انجوغ گردیدن پوست. ( ناظم الاطباء ). لاغر شدن وچروکیده شدن پوست. ( از اقرب الموارد ). لاغر کردن و آنجوغ گرفتن پوست. ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). انجوغیدن. نزار شدن از پیری. ( تاج المصادر بیهقی ).نخص. [ ن َ خ َ ] ( ع مص ) رفتن گوشت و لاغر گردیدن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). گویند: نخص لحمه ؛ ذهب. ( اقرب الموارد ).