چونزدیک شهر بخارا رسید
همه دشت نخشب سپه گسترید.
فردوسی.
تا بود سیستان برابر بُست تا بود کش برابر نخشب.
فرخی.
ماه را گر خلاف او طلبدمطلب جز به چاه نخشب باز.
فرخی.
روزی از وی طلب نه از مکسب از فلک ماه جو نه از نخشب.
سنائی.
زنهار تا حواله به نخشب نیفکنی کاین خواهش از تو هست نه از اهل نخشب است.
سوزنی.
ز شهر نخشب چون رو به سونخ آوردم نسیم جود وی آمد به من ز هر فرسخ.
سوزنی.
ازاو اصیل تر از اهل خطه نخشب نرانده نوک قلم بر جریده دفتر.
سوزنی.
مهلب در سنه تسعوسبعین از هجرت به خراسان آمد و کش و نخشب بگشاد. ( تاریخ بیهق ص 85 ).چون ماه نخشبند مزور از آن چو من
انجم فروز گنبد هر انجمن نیند.
خاقانی.
مگزین درِ دونان چو بود صدر قناعت منگر مه نخشب چو بود ماه جهانتاب.
خاقانی.
صبح برآمد ز کوه چون مه نخشب ز چاه ماه برآمد به صبح چون دم ماهی ز آب.بیشتر بخوانید ...