نخستین زائر امام حسین

دانشنامه اسلامی

[ویکی اهل البیت] نخستین زائر امام حسین(ع). در کتاب بشارة المصطفی به نقل از عطیّه عوفی چنین آمده است:
همراه جابر بن عبداللّه انصاری، برای زیارت قبر حسین بن علی بن ابی طالب علیه السلام حرکت کردیم. هنگامی که به کربلا رسیدیم، جابر به کرانه فرات، نزدیک شد و غسل کرد و پیراهن و ردایی به تن کرد و کیسه عطری را گشود و آن را بر بدنش پاشید و هیچ گامی برنداشت، جز آن که ذکر خدای متعال گفت تا این که به قبر، نزدیک شد و گفت: دست مرا بر قبر بگذار. چون دست او را بر قبر گذاشتم، بیهوش بر روی قبر افتاد.
کمی آب بر او پاشیدم و هنگامی که به هوش آمد، سه بار گفت: ای حسین! آنگاه گفت: دوست، پاسخ دوست را نمی دهد؟! سپس گفت: چگونه پاسخ دهی، در حالی که خون رگهایت را بر میان شانه ها و پشتت ریختند و میان سر و پیکرت، جدایی انداختند؟! گواهی می دهم که تو، فرزند خاتم پیامبران و فرزند سَرور مؤمنان و فرزند هم پیمان تقوا و چکیده هدایت و پنجمین فرد از اصحاب کسایی و فرزند سالار نقیبان و فرزند فاطمه، سَرور زنانی؟! و چگونه چنین نباشی در حالی که از دست سَرور پیامبران غذا خورده ای و در دامان تقواپیشگان، پرورش یافته ای و از سینه ایمان شیر نوشیده ای و با اسلام، تو را از شیر گرفته اند.
پاک زیستی و پاک رفتی؛ اما دلهای مؤمنان، در فراق تو خوش نیست، بی آن که در این تردیدی رود که همه اینها به خیرِ تو بود. سلام و رضوان خدا بر تو باد! و گواهی می دهم که تو بر همان روشی رفتی که برادرت یحیی بن زکریّا رفت. آنگاه جابر، دیده خود را گِرد قبر چرخاند و گفت: سلام بر شما، ای روح هایی که گرداگردِ حسین فرود آمده، همراهش شدید! گواهی می دهم که نماز را به پا داشتید و زکات دادید و به نیکی فرمان دادید و از زشتی، بازداشتید و با مُلحدان جنگیدید و خدا را پرستیدید تا به شهادت رسیدید.
سوگند به آن که محمّد را به حق برانگیخت، در آنچه به آن درآمدید با شما شریک هستیم. به جابر گفتم: ای جابر! چگونه ، با آن که ما نه به درّه ای فرود آمدیم و نه از کوهی بالا رفتیم و نه شمشیری زدیم، در حالی که اینان سرهایشان از پیکر، جدا شد و فرزندانشان یتیم و زنانشان بیوه شدند؟! جابر گفت: ای عطیّه! شنیدم که حبیبم پیامبر خدا صلی الله علیه و آله می فرماید: «هر کس گروهی را دوست داشته باشد، با آنان محشور می شود و هر کس کارِ کسانی را دوست داشته باشد، در کارشان شریک می شود» و سوگند به آن که محمّد را به حق به پیامبری برانگیخت نیّت من و همراهانم همان است که حسین علیه السلام و یارانش بر آن رفته اند . مرا به سوی خانه های کوفه ببر. هنگامی که بخشی از راه را رفتیم، گفت: ای عطیّه! آیا سفارشی به تو بکنم که دیگر گمان ندارم پس از این سفر، تو را ببینم؟ دوستدار خاندان محمّد را تا زمانی که آنان را دوست می دارد، دوست بدار و دشمن خاندان محمّد را تا زمانی که با آنان دشمن است، دشمن بدار. هر چند روزه گیر و شب زنده دار باشد و با دوستدار محمّد و خاندان محمد رفاقت کن که اگر یک گامش از فراوانیِ گناهش بلغزد، گام دیگرش به محبّت آنان استوار می مانَد؛ چرا که دوستدار آنان به بهشت بازمی گردد و دشمن آنان به سوی آتش می رود.

پیشنهاد کاربران

بپرس