اگر صد سگ تیز نخجیرگیر
که آهو ورا پیش دیدی ز تیر.
فردوسی.
پدرْمان یکی آسیابان پیردر این دامن کوه نخجیرگیر.
فردوسی.
تو دستان نمودی چو روباه پیرندیدی همی دام نخجیرگیر.
فردوسی.
ز دام و دد و بوی نخجیرگیرگریزان بود بر سه پرتاب تیر.
اسدی.
پیاده بر آن کُه چو نخجیرگیرهمی شد ز پس تا فکندش به تیر.
اسدی.