لغت نامه دهخدا
- نخاع مستطیل . رجوع به بصل نخاعی شود.
فرهنگ فارسی
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
دانشنامه آزاد فارسی
نُخاع (spinal cord)
نُخاع
بخش عمدۀ سیستم عصبی مرکزی مهره داران. نخاع متشکل از دسته اعصابی است که با سه لایۀ غشایی (مننژها) احاطه شده و در مایع مغزی ـ نخاعی غوطه ورند. نخاع در ستون مهره ها قرار دارد و این ستون از آن محفاظت می کند؛ قوس پشتی مهره های پشت با قرار گرفتن در امتداد هم مجرایی تشکیل می دهند که نخاع در آن قرار می گیرد. طول نخاع انسان حدود ۴۵ سانتی متر است و از کف جمجمه به بصل النخاع وصل است و تا حدود کمر امتداد می یابد. نخاع از جسم سلولی عصبی (مادۀ خاکستری) و زواید میلین دار یا رشته های عصبی (مادۀ سفید)، تشکیل شده است. در مقطع عرضی، ماده خاکستری به شکل H در اطراف کانال مرکزی نخاع قرار گرفته و با مادۀ سفید احاطه شده است. در هر مهره، یک جفت عصب نخاعی از نخاع منشعب می شود که هریک از آن ها عصب مرکبی است که از هر دو نوع رشتۀ اعصاب حسی و حرکتی تشکیل شده است. رشته های اعصاب حسی از طریق ریشۀ پشتی وارد نخاع، و رشته های اعصاب حرکتی از طریق ریشۀ شکمی از نخاع خارج می شوند. این سازماندهی نخاع را قادر می سازد تکانه های عصبی ورودی و خروجی را در سطحی مشابه تقویت کند، تکانه های عصبی را به سایر سطوح پائین یا بالا بفرستد، و تکانه هایی عصبی را که از مغز می آیند یا به مغز می روند، تقویت کند. اولین مرحله در این سازوکار قوس انعکاسی است که طی آن تکانه های عصبی حسی پاسخی بسیار سریع و غیرارادی به محرکی خاص ایجاد می کنند.
نُخاع
بخش عمدۀ سیستم عصبی مرکزی مهره داران. نخاع متشکل از دسته اعصابی است که با سه لایۀ غشایی (مننژها) احاطه شده و در مایع مغزی ـ نخاعی غوطه ورند. نخاع در ستون مهره ها قرار دارد و این ستون از آن محفاظت می کند؛ قوس پشتی مهره های پشت با قرار گرفتن در امتداد هم مجرایی تشکیل می دهند که نخاع در آن قرار می گیرد. طول نخاع انسان حدود ۴۵ سانتی متر است و از کف جمجمه به بصل النخاع وصل است و تا حدود کمر امتداد می یابد. نخاع از جسم سلولی عصبی (مادۀ خاکستری) و زواید میلین دار یا رشته های عصبی (مادۀ سفید)، تشکیل شده است. در مقطع عرضی، ماده خاکستری به شکل H در اطراف کانال مرکزی نخاع قرار گرفته و با مادۀ سفید احاطه شده است. در هر مهره، یک جفت عصب نخاعی از نخاع منشعب می شود که هریک از آن ها عصب مرکبی است که از هر دو نوع رشتۀ اعصاب حسی و حرکتی تشکیل شده است. رشته های اعصاب حسی از طریق ریشۀ پشتی وارد نخاع، و رشته های اعصاب حرکتی از طریق ریشۀ شکمی از نخاع خارج می شوند. این سازماندهی نخاع را قادر می سازد تکانه های عصبی ورودی و خروجی را در سطحی مشابه تقویت کند، تکانه های عصبی را به سایر سطوح پائین یا بالا بفرستد، و تکانه هایی عصبی را که از مغز می آیند یا به مغز می روند، تقویت کند. اولین مرحله در این سازوکار قوس انعکاسی است که طی آن تکانه های عصبی حسی پاسخی بسیار سریع و غیرارادی به محرکی خاص ایجاد می کنند.
wikijoo: نخاع
مترادف ها
مغز حرام، مغز تیره، نخاع، مجرای ستون فقرات، نخاع شوکی
پیشنهاد کاربران
این دو واژه nucha وnuchal در انگلیسی باید با نخاع همستاک باشد
سپیدمغز
مازه، مازو= نخاع
فرهنگستان ایران ( اول ) ، لغت های نو ١٣١۵:
مغزتیره :
�مغز و تیره یعنی ستون پشت = رشته سفیدی است که در وسط استخوان های تیره پشت قرار گرفته و آن را عوام مغز حرام و به عربی نخاع می نامند. �
مغزتیره :
�مغز و تیره یعنی ستون پشت = رشته سفیدی است که در وسط استخوان های تیره پشت قرار گرفته و آن را عوام مغز حرام و به عربی نخاع می نامند. �
تیره یعنی پشت و ستون فقرات
البته به نظر منم مغز تیره مناسب نیست
البته به نظر منم مغز تیره مناسب نیست
اعضای داخلی بدن انسان:
spinal cord ( سپاینِل کُرد ) : نخاع
uvula ( یوویِلا ) : زبان کوچک
pharynx ( فَرینکس ) : حلق
tonsil ( تانسل ) : لوزه
larynx ( لَرینکس ) : حنجره
... [مشاهده متن کامل]
gullet/ oesophagus/ esophagus ( ایسافِگِس ) : مری
pancreas ( پَنکریِس ) : پانکراس
windpipe / trachea ( ویندپایپ/ترِیکیا ) : نای
bronchus ( برانکِس ) : نایچه /نایژه
bile duct ( بایل داکت ) : مجرای صفرا
gallbladder ( گال بلَدِر ) کیسه صفرا
bladder : مثانه
duodenum ( دواِدینِم ) : اثنا عشر/دوازدهه
large intestine : روده بزرگ
small intestine : روده کوچک
abdomen ( اَبدِمِن ) : شکم
ventricle ( وِنتریکِل ) : بطن
parotid gland ( پِراتید گلَند ) : غده بناگوشی
spleen ( سپلین ) : طحال
liver ( لیوِر ) : کبد
stomach ( ستامِک ) : معده
appendix ( اِپِندیکس ) : آپاندیس
spinal cord ( سپاینِل کُرد ) : نخاع
uvula ( یوویِلا ) : زبان کوچک
pharynx ( فَرینکس ) : حلق
tonsil ( تانسل ) : لوزه
larynx ( لَرینکس ) : حنجره
... [مشاهده متن کامل]
gullet/ oesophagus/ esophagus ( ایسافِگِس ) : مری
pancreas ( پَنکریِس ) : پانکراس
windpipe / trachea ( ویندپایپ/ترِیکیا ) : نای
bronchus ( برانکِس ) : نایچه /نایژه
bile duct ( بایل داکت ) : مجرای صفرا
gallbladder ( گال بلَدِر ) کیسه صفرا
bladder : مثانه
duodenum ( دواِدینِم ) : اثنا عشر/دوازدهه
large intestine : روده بزرگ
small intestine : روده کوچک
abdomen ( اَبدِمِن ) : شکم
ventricle ( وِنتریکِل ) : بطن
parotid gland ( پِراتید گلَند ) : غده بناگوشی
spleen ( سپلین ) : طحال
liver ( لیوِر ) : کبد
stomach ( ستامِک ) : معده
appendix ( اِپِندیکس ) : آپاندیس
پیشنهاد من
نَفُم nafom
برابر پارسی
نَفُم nafom
برابر پارسی
مغز سپید چون نخاع سپید است
برای چه بایدگفت مغز تیره
برای چه بایدگفت مغز تیره