نخاست

لغت نامه دهخدا

نخاست. [ ن ِ / ن َ س َ ] ( ع اِمص ) برده فروشی. || ستورفروشی. رجوع به نخاسة ( ع اِمص ) شود.

نخاسة. [ ن ِ س َ ] ( ع اِ ) چوب که در سوراخ بکره کنند تا تنگ گردد. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). رجوع به نخاس شود. || خار وسیخ که بدان ستور را رانند. نخاس. ( ناظم الاطباء ).

نخاسة. [ ن ِ / ن َ س َ ] ( ع اِمص ) ستورفروشی. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). فروختن دواب. ( از اقرب الموارد ). || بنده فروشی. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). فروختن بندگان. اسم است از نخاس. ( از اقرب الموارد ). رجوع به نخاس شود.

فرهنگ فارسی

برده فروشی

پیشنهاد کاربران

بپرس